ناجی بی زبان با زیرنویس فارسی – قسمت دوم

ا

naji-bizaban
 

توضیحات : این برنامه بر اساس داستانهای واقعی از افرادی است که امید خود را به زندگی از دست داده اند و آماده‌اند تا جان خود را از دست بدهند اما توسط حیوانات نجات پیدا می‌کنند. چطور ممکنه وقتی تپانچه خودتون را روی شقیقه قرار داده‌اید و آماده شلیک هستید یک حیوان نظر شما را عوض کند؟ و یا زمانی که فکر می‌کنید دارید آخرین نفس خودتان را می‌کشید٬ یاری یک سگ باعث نجات شما شود؟

 

نام مستند : ناجی بی زبان (i was saved)

نام این قسمت : قسمت دوم

زبان : انگلیسی (زیرنویس فارسی)

زمان : 45 دقیقه

حجم : 215 مگابایت

کیفیت : 576p (عالی)

فرمت : MKV
 

خلاصه داستان این قسمت
 
بیماری کلیوی “پاتریک میجر” موجب افسردگی شدید او شده بود. او که پنج سال تحت دیالیز قرار داشت، روزها را به طور کامل در تحتخواب سپری می‌کرد و از انجام ساده‌ترین کارها نیز ناتوان بود تا اینکه دوست دخترش، “سابرینا”، با مطالبی در مورد کمک حیوانات خانگی به افراد در پشت سر گذاشتن فشارهای احساسی مواجه شد. چند روز بعد، این زوج سرپرستی یک سگ “داکسهاند” بازیگوش را به عهده گرفتند و نام “سامی” را برایش انتخاب کردند. طی روزهایی که “پاتریک” می‌خواست در تخت باقی بماند، “سامی” از او درخواست بازی با توپ و تکه‌های کاغذ داشت. “پاتریک” درمان افسردگی و مهم‌تر از آن، زنده ماندن برای به دست آوردن مهم‌ترین هدیه‌ی زندگیش، یک کلیه‌ی جدید را مدیون “سامی” می‌داند. او اکنون در سلامت کامل به سر می‌برد و نیازی به انجام دیالیز ندارد. “پاتریک” و “سامی” تبدیل به دوستانی جدانشدنی شده و “سامی” هم پس از انجام این تمرینات مداوم، در چندین مسابقه‌ی بزرگ مخصوص سگ‌ها برنده شده است.
 
“مایکل بوش” پس از پشت سر گذاشتن یک حمله‌ی قلبی جدی، احساس تنهایی شدیدی در مزرعه‌ی محل سکونتش در بخش شمالی کالیفرنیا پیدا کردو بنابراین، سرپرستی توله سگی به نام “هانی” را برعهده گرفت. یک روز صبح وقتی “مایکل” و “هانی” در حال عبور از مسیر ۳ کیلومتری داخل مزرعه بودند، بازتاب نور خورشید در آینه‌ی ماشین، بینائی “مایکل” را به صورت موقت از بین برد. اتومبیل او از مسیر خارج و واژگون شد. “مایکل” توله سگ پنج ماهه‌ی خود را از پنجره به بیرون هدایت کرد و سپس هشت ساعت متوالی را در حالت بی‌هوشی و هوشیاری در همان وضعیت گذراند. در همین حال، “هانی” برای هشدار به همسایگان، هدایتشان به سمت محل سانحه‌ و نجات جان صاحبش تلاش می‌کرد.
 
“پاتریک میجر” در حالی که دچار نارسائی کلیه و افسردگی بود، سرپرستی یک “داکسهاند” به نام “سامی” را برعهده گرفت. “سامی”، “پاتریک” را برای بازی از تختخواب بیرون آورد و بار دیگر، ارزش زندگی را به او یادآور شد. او نیروی کافی را برای ادامه‌ی زندگی را تا زمان دریافت یک کلیه‌ی جدید، در وجود “پاتریک” زنده کرد.
 
“مایکل بوش” که به تازگی حمله‌ای قلبی را پشت سر گذاشته بود، صبح یک روز هالووین همراه با توله سگ جدیدش، “هانی” روی صندلی عقب، تصمیم به خروج از مزرعه‌اش گرفت. پس از خارج شدن اتومبیل از مسیر و واژگونی آن، “مایکل” بدون هیچ‌گونه امیدی برای نجات، داخل اتومبیل اسیر شد. اما “هانی” با هشدار سریع به نزدیک‌ترین همسایه‌ی او، جانش را نجات داد.
 
 

تماشای بخشی از این قسمت (کلیک کنید)
 
شما میتونید بخشی از این قسمت رو در آپارات مشاهده کنید

http://www.aparat.com/v/fVbiR
 

 

خرید لینک دانلود (کلیک کنید)
 
 
 
 


  • 54 سال قبل

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *