ورودی مرگ : در تپههای روستایی «کارمل کانیون» کالیفرنیا، یک وکیل به نام «مل گریمز» و همسرش، «الیزابت لایو» در خانهی رویاییشان زندگی میکنند: خانهای کوهستانی که سگ خانواده میتواند آزادانه در زمینهای اطراف آن بدود و آنها میتوانند در دل طبیعت با فرزندانشان دیدار کنند.
پس از آن، یک مهندس سالخورده به نام «جان کنی»، به خانهی کنار جادهی مشترک، نقل مکان میکند. خانوادهی «گریمز» به او خوشآمد میگویند و همه چیز به خوبی آغاز میشود. اما روابط میان این خانواده بوهمیایی و «کنی» با اخلاق سختگیرانه، کمکم با مشکلاتی روبرو میشود. آنها بر سر تعمیر پل مشترک و همچنین حیاط بههمریخته و حیوانات خانگی بدون قلاده و همچنین دسترسی به تکه زمین مشترک، که «کنی» آن را متعلق به خودش میداند، با همدیگر مشکل پیدا میکنند.
تنش میان آنها افزایش پیدا میکند و مداخلهی پلیس برای برقراری آشتی دادن آنها، فایدهای ندارد. در یک شب گرم، آنها دوباره با همدیگر درگیر می شوند که پایان آن با شلیک گلوله، خون و مرگ همراه است…
همسایهات را بکش : «لی میکن»، بالاخره موفق میشود خانه مورد علاقهاش را در منطقهی زیبای «لودردیل لیکز» Lauderdale Lakes)) در فلوریدا پیدا کند؛
در این منطقه به ندرت خانهای برای فروش پیدا میشود چون کسانی که آنجا زندگی میکنند معمولا علاقهای به ترک آن منطقه ندارند.
این مرد مجرد با علاقهی زیاد شروع به تعمیر خانهی جدید با سلیقهی خودش میکند تا آن را برای اسبابکشی آماده کند.
«میکن» آرزو دارد تا در این خانه در صلح و صفا زندگی آرامی داشته باشد. او با همسایهاش «ورونیکا ریس»، که زنی مجرد است، آشنا میشود.
آنها دوستان خوبی میشوند. اما این دوستی کمکم برای «میکن» بیش از اندازه پیش میرود.
«ریس» مدام به او سر میزند و همیشه دوست دارد با او صحبت کند.
«میکن» میخواهد پس از کار روزانه در خانهاش آرامش داشته باشد اما «ریس» مدام به خانهی او میرود و شروع به صحبت میکند.
پس از آنکه «میکن» احساس میکند همسایهاش از او انتظاری بیشتر از یک دوستی معمولی دارد، به او میگوید که خودش را عقب بکشد.
به این ترتیب دوستان سابق به دشمن تبدیل میشوند و صلح و آرامش تبدیل به جنگ و کشمکش میشود.
«ریس» با مرد دیگری نامزد میکند و سرانجام پس از بهوجود آمدن یک مسالهی کوچک در رابطه با حیاط خانه، شرایط مرگبار میشود.
حصار قاتل همسایه هاست : «تونی دیویس» که هنگام کار به شدت مجروح شده، پس از بهبودی شغل جدیدی پیدا میکند و به همراه خانوادهاش به خانهی رویاییشان در منطقهی زیبای «کانیون کانری»، کالیفرنیا نقل مکان میکنند.
اما با وجود همسایهای به نام «پل تریسی»، رویای آنها نقش بر آب میشود.
«پل تریسی» هم به علت یک جراحت از کارش بازمانده اما برخلاف «تونی» گوشه گیر و خانه نشین شده.
«تونی» و خانوادهاش پس از نقلمکان به خانهی جدید، خیلی زود با مشکلات زیادی روبرو میشوند مانند: نامهها و احضاریههای بی معنی که برایشان ارسال میشود، اسیدپاشی روی ماشین و فیلمبرداری توسط «پل تریسی».
«دیویس» سرانجام تصمیم به ساخت یک دیوار بین دو خانه میگیرد.
با ادامهی درگیریها و ناسازگاریها میان دو همسایه، سرانجام پس از هشت سال یک شب «دیویس» تصمیم میگیرد تا با «تریسی» مواجه شود؛ مواجههای که با شلیک از تفنگ ساچمهای به پایان میرسد.
محله خون : خانوادهای به خانهی رویاییشان در «مینه سوتا لیک»، نقل مکان میکنند؛ خانهای کنار دریاچه با منظره عالی. آنها با فرد بازنشستهای آشنا میشوند که به زودی همسایهشان میشود. این همسایهها کمکم بر سر دسترسی داشتن به دریاچه و محدودهی زمینهایشان با همدیگر اختلاف پیدا میکنند؛ اختلافاتی که در نهایت با خون به پایان میرسد…
محله به خون کشیده شده : دو خانواده در «الیریا، اوهایو» دهههاست که در کنار هم در صلح و صفا زندگی میکنند اما با گذشت زمان کمکم رنجشها و اختلافهای جمعشدهی آنها با همدیگر به شلیک و قتل منتهی میشود…
همسایه قاتل : در آلتوراس کالیفرنیا، شروع زندگی مشترک دوخانواده با هم، عاقبتی مرگبار دارد که در پی تزریق یک سم کشنده اتفاق میافتد. آیا ممکن است زوج آرامی که همسایهی آنها هستند قاتل باشند؟
خانه و انتقام : یک زوج به خانه جدیدشان در شهری در سواحل کالیفرنیا نقلمکان میکنند و با همسایههای جدیدشان دوست میشوند.
زنها رابطه دوستانهای با هم پیدا میکنند تا اینکه یکی از آنها پس از مصرف مواد مخدر و دچار شدن به جنون، دست به یک اقدام مرگبار میزند.
صاحب خانه، صاحب مرگ : یک زوج جوان به خانهی رویاییشان نقلمکان میکنند اما همسایهی جدید آنها از قوانین اطلاعی ندارد و در برابر آنها به هر قیمتی مقاومت میکند حتی به قیمت ریختن خون همسایهی جدید…
خانه خونین : در شهر «تولون، ایلینوی» که شهری کم جمعیت و کوچک است، سگ یکی از همسایهها بچه همسایه دیگر را گاز میگیرد و پس از اعتراض پدر بچه به صاحبِ سگ، سالها کینه و نفرت به اقدامی خشونت بار منتهی میشود…
بن بست مرگ : خانوادهای از کالیفرنیا به «لیزبرگ، ویرجینیا» نقلمکان میکنند و بر سر مالکیت مسیر راه با همسایهاش اختلاف پیدا میکند. مشاجرهی آنها به یک عاقبت مرگبار منجر میشود…
زن همسایه : یک معلم و پسرش زندگی جدیدی را درلاس وگاس آغازمی کنند اما به زودی از طرف زن همسایه مورد مزاحمت و ارعاب قرار می گیرند. خشم و جنون همسایه حد و مرزی ندارد و …
همسایه جهنم : یک زن و شوهر به خانهی جدیدشان نقلمکان میکنند و پس از مدتی متوجه میشوند چند سال قبل همسایهی جدید آنها در دفاع از خودش همسایهی قبلی را کشته است. کمکم این دو همسایه با هم اختلافهایی پیدا میکنند. آیا خونهای بیشتری ریخته خواهد شد؟…
خصومت خانوادگی مرگبار : دو خانواده در اوکلید، اوهایو همسایهی یکدیگر هستند و روابط خوبی با هم دارند اما پس از مدتی بر سر موضوعی که برای بچههای دبیرستانیشان پیش میآید، با همدیگر خصومت پیدا میکنند که در نهایت به دعوا و قتل میانجامد…