خلاصه قسمت های دنیای کودکان 4, 5 ساله

قسمت 1 : اولین قسمت، نوبت خودنمایی 4 ساله ها می باشد. ما آنها را در حالی زیر نظر می گیریم که برای اولین بار به سمت استقلال پیش می روند و در مورد دوستی و روابط اجتماعی و همچنین پستی بلندی ها و شادی نهفته در آنها یاد می گیرند.
از همان ابتدا، تیا نقش رهبر گروه را به عهده می گیرد، چرا که از اظهار نظر و آموزش درست و غلط به دیگران نمی ترسد. این امر باعث به وجود آمدن یک آشفتگی در زمین بازی می شود، مخصوصا از جانب جک. کوچکترین پسر گروه، جک، هنوز با حرف زدن مشکل دارد و رفتار شیطنت آمیز او مستقیما توسط تیا زیر سوال می رود.
در همین حین، جک با حریف خود ناتانیل رو به رو می شود و انرژی پسرانه آنها یک جنگ را شروع می کند

تئو یک بچه اجتماعی است و به سرعت تایلر را به عنوان همبازی ایده آل خودش در نظر می گیرد، اگرچه تایلر بیشتر مشتاق بازی با اتوبوس ها و اعداد است تا ملحق شدن به گروه – یعنی کاری که سعی می کند از آن فاصله بگیرد – اما بی میلی وی تئو را پس نمی زند، چرا که او می خواهد هر طور شده با تایلر دوست شود. این یک موقعیت حساس برای توسعه مهارت های اجتماعی تایلر است.

 
قسمت 2 :در قسمت دوم، ما پیش بچه های 4 ساله برمیگردیم. آنها را در حالی زیر نظر می گیریم که برای اولین بار به سمت استقلال پیش می روند و در مورد دوستی و روابط اجتماعی و همچنین پستی بلندی ها و شادی نهفته در آنها یاد می گیرند. آنها بعد از دو هفته جدایی پیش هم بازگشتند، اما این بار چند کودک جدید به آنها ملحق شده اند، رابطه دوستی آنها چطور توسعه پیدا خواهد کرد و آیا کودکان جدید زمین بازی را به هم خواهند زد؟

دختر تازه وارد کُنی، بلافاصله به لولا که محبوب ترین فرد گروه است جذب می شود و در حالی که دخترها برای جلب توجه لولا تلاش می کنند، تنش بین آنها بالا می گیرد و تیا که قبلا اعتماد به نفس بالایی داشت تنها می شود. اما آیا تایلر، یکی از پسرهای جدید که یک آدم پررو و سرگرم کننده است، میتواند راه خود را به کمپ دخترها باز کند و آنها را سرحال بیاورد؟
در همین حین، الیوت برای ملحق شدن به گروه به مشکل برخورده است اما در بازی ساخت موشک، یک پسر همفکر وعده یک دوستی زیبا را به او می دهد.
این هفته، در حالی که با احساسات خودشان و دیگران دست و پنجه نرم می کردند شاهد توسعه هوش احساسی آنها بودیم.
در حالی که بچه ها بین دنیای واقعی و دنیای تخیلی خودشان جا به جا می شوند، فراز و نشیب های روابط را تجربه می کنند و دنیای اطرافشان را می شناسند، دوستی ها شکل می گیرند و قلب ها می شکنند.
 
قسمت 3 : این هفته نوبت از راه رسیدن 12 تا پسر 5 ساله است. با توجه به تجربه هایی که این بچه ها از اولین سال مدرسه کسب کرده اند، دایره واژگان خود را گسترش داده اند و مشغول تقویت مهارت دوست یابی خود و یادگیری در مورد مفاهیم سنگین تری مانند اخلاق و هویت هستند. اولویت اول آنها، نیاز ملحق شدن به گروه و پیدا کردن جایگاهشان در آن است.
بعد از اینکه مسابقه رقص از کنترل جاجا خارج می شود، دچار حس نا امیدی می شود. پس از اینکه با تخلیه کردن خشم خود، بقیه را از خود دور می کند، یاد می گیرد که خود را کنترل کند.
جورج از همان اول هفته به حاشیه می رود، آیا می تواند به ترس خودش از فعالیت های گروهی غلبه کند و جایگاه خود را در بین هم سن و سالان خود بیابد؟
الفی قدرت تخیل پویایی دارد، اما به عنوان پسری که به تفکرات هم سن و سالان خود علاقه چندانی نشان نمی دهد، کار سختی در به اشتراک گذاشتن ایده های خود با دیگران در پیش دارد. بحث وی با جورج بر سر اینکه خورشید از چه چیزی ساخته شده است به توهین ختم می شود و این به ما نشان می دهد که یک کودک 5 ساله، چقدر از نظر زبانی پیشرفته است وقتی این جمله را می گوید: ماهی پیر کودن، برو پی کارت بابا

الفی، با یک نگاه، عاشق امیلی می شود، کسی که می خواهد در بزرگسالی، ژله ساز، مداد تراش و اسباب بازی ساز بشود. این دو یک رابطه دوستانه قوی اما عجیب و غریب با هم برقرار می کنند.
 
قسمت 4 : بعد از دو هفته جدایی، چند همبازی جدید به 5 ساله های قبلی ملحق می شوند، مسلما زمان باعث رشد علاقه می شود، چرا که الفی و بهترین دوست جدیدش امیلی، با گفتن ناگهانی جمله “من عاشق تو هستم” دوباره به هم ملحق می شوند. در قسمت گذشته شاهد این بودیم که الفی در همدردی با برخی از هم سن و سالان خود مشکل داشت، اما یک پیشرفت غیر منتظره در هنگام مسابقه نقاشی تبدیل به یک نقطه عطف برای او می شود. این هفته برای جورج فراز و نشیب های زیادی داشت، در ابتدا نظر منفی بچه ها نسبت به دستور پخت خانوادگی وی برای پخت نودل اِسِکسی باعث ناراحتی او شد اما بعد از آن در یک مسابقه تیمی به عنوان رهبر به موفقیت دست پیدا کرد. فضای مهدکودک دوباره رمانتیک می شود چرا که سیه‌نای تازه وارد، قلب آرتور را به دست می آورد و آرتور برای او توضیح می دهد که برای ازدواج کردن باید همدیگر را ببوسند، اما آیا او می تواند قلب این دختر را بدست بیاورد؟
 

قسمت 5 :در این قسمت، با 6 ساله ها آشنا می شویم، این بچه ها که توانایی سطح بالا و شمرده حرف زدن را دارند، دو سال را در مدرسه به سر برده اند و حالا می توانند بیشتر بر روی هویت خود تمرکز کنند. مباحث این قسمت شامل نژاد، دین، عشق و مرگ هستند. کش و الوین هر دو می خواهند خود را به عنوان رهبر گروه معرفی کنند، اما با به نتیجه نرسیدن مسابقه مچ اندازی و رای گیری برای انتخاب رهبر، هرج و مرج مهدکودک را فرا می گیرد. بیاتریس کودکی آرام است و در مسابقه طناب کشی شکست می خورد، و از دوستانش مفهوم کلمه ” اهل رقابت بودن ” را می پرسد. و الوین که کودکی با ملاحظه است، متوجه شخصیت حساس بیاتریس می شود و یک رابطه دوستانه و صمیمی با وی برقرار می کند. و عشق دوباره فضای مهدکودک را فرا می گیرد چرا که الواسیا در طی بازی دنبالش کن و بوسش کن، احساس واقعی خود را با کش در میان می گذارد: ” کش، راستش من عاشق تو شدم”.

قسمت 6 : ساله ها پس از دو هفته جدایی، دوباره به هم می رسند و این بار شاهد حضور چهره های جدیدی هستند. قدرت تکلم سطح بالای آنها و تعامل و تاثیر دنیای بیرون بر روی بازی ها و روابط آنها، بیش از پیش دیده می شود. حتی بعضی از کودکان 6 ساله، برای بیاد آوردن رویداد های گذشته برنامه ای مانند اسکای نیوز ایجاد کردند.کیتلین رابطه دوستی عمیقی با یکی از دخترهای تازه وارد یعنی لیلا برقرار می کند. آن دو طی سرهم کردن یک داستان ساختگی برای پوشاندن نقششان در خراب شدن کیک با یک دیگر دوست می شوند. یک باشگاه اختصاصی دخترانه تشکیل می شود، کیتلین خودش را رهبر باشگاه می خواند و لیلا دستیار شماره یک می شود. گرچه این باشگاه در بین پسرها محبوبیت زیادی ندارد و در زمین بازی هم کسی مایل به پیوستن به این باشگاه نیست، چراکه اولین قانون باشگاه این است که عضویت در باشگاه همیشگی بوده و پس از ملحق شدن به آن نمی توانید آن را ترک کنید. این باعث نگرانی یکی دیگر از دخترهای جدید یعنی پاپی می شود، چرا که وی باید بعدا به خانه خود در پلیموث بازگردد. بیاتریس همچنان محبوبیت خود را در گروه حفظ می کند و وقت بیشتری با الواسیا می گذراند و بعضی از حد و حدود های خودش را زیر پا می گذارد و حتی در بازی محبوب هفته پیش یعنی دنبالش کن و بوسش کن شرکت می کند. طرد شدگی به شدت باعث ناراحتی الوین می شود، آیا بیاتریس و الوین می توانند رابطه خود را تجدید کنند؟
 

قسمت 7 : در قسمت ویژه کریسمس، شاهد بازگشت برخی از چهره های آشنا از سری اصلی زندگی اسرار آمیز 4 ساله ها یعنی اسکایلا، جسیکا، کریستین، کیوبا و دوستانشان هستیم که قرار است نمایش مخصوص تولد حضرت مسیح را اجرا کنند. بعضی از بچه های سری جدید برنامه هم به آنها ملحق می شوند و ما شاهد تلاش آنها برای کنار آمدن با فشار اجرای نمایش در مقابل هم سن و سالانشان خواهیم بود. آنها همچنین باید با هیجان، نگرانی و نا امیدی فرآیند انتخاب نقش ها دست و پنجه نرم کنند و در تمرینات با یک دیگر همکاری کنند. همه اینها در حالی است که این کودکان باید از داستان تولید حضرت مسیح سر در بیاورند.
کیوبا که در خانه تحصیل می کند، در حالی که مشغول آزمایش و کاوش محدودیت های خود است، در همکاری با هم سن و سالان خود به مشکل بر می خورد. آیا شکیر که کودک عاقلی است می تواند او را در مسیر درست قرار دهد و در پشت سر گذاشتن این هفته چالش بر انگیز به او کمک کند؟
(امیلی) و (الفی)، مجدد رابطه صمیمانه خود را از سر می گیرند و هر دو باید در نمایش نقش گوسفند را اجرا کنند. طولی نمی کشد که این رابطه دوستانه به آزمون کشیده می شود و ترس از صحنه، سر تا پای امیلی را فرا می گیرد و آلفی با پاک کردن اشک های او، به یادش می آورد که در تمام مدت در کنارش خواهد بود.
الوین نیز نقش مهم راوی را به عهده می گیرد، اما طولی نمی کشد تا اینکه سنگینی این بار را بر روی شانه های خودش حس می کند
وقتی روز اجرا فرا می رسد، فراز و نشیب های هفته کنار گذاشته می شود و کودکان در مقابل دوستان و خانواده های خود قرار می گیرند. کار سختی در پیش دارند و فقط یک فرصت برای به انجام رساندن آن دارند.
 

قسمت 8 :
قسمت 9 :
قسمت 10 :
قسمت 11 :
 
قسمت 12 : این بار یک گروه کودک 5 ساله جدید و فوق العاده برای کار و بازی از راه می رسند و ما تفاوت های بین پسرها و دخترها را بررسی می کنیم، نحوه تعاملشان با یکدیگر را مشاهده می کنیم و بررسی می کنیم تا ببینیم چطور درکشان از جنسیت در این سن پایین شکل می گیرد و اینکه آیا تفاوت آشکاری در رفتارشان وجود دارد یا خیر.وقتی پسرها و دخترها به صورت جداگانه در آزمایش های یکسان قرار می گیرند چطور عمل خواهند کرد؟ آیا در یک مسابقه پنالتی ریسک خواهند کرد؟ چه کسانی در هنگام نوشیدن لیموناد نمکی که توسط (کیت) درست شده مودب تر خواهند بود؟ و پسر ها واقعا چه ایده ای در مورد دویدن دخترها دارند؟
 

قسمت 13 : هفته گذشته دخترها و پسرها را از هم جدا کرده بودیم اما حالا وقت مهمانی گرفتن است.5 تا از دخترها و 5 تا از پسرها باز می گردند و متوجه می شوند که باید زمین بازی را با جنس مخالف به اشتراک بگذارند، چه عکس العملی خواهند داشت؟ و آیا آزمایش ما، تحقیقاتی را که می گویند حضور دخترها و پسرهای 5 ساله در گروه های مختلط مفید است را تایید می کند؟هفته گذشته، (جود)، (اسکار) و بقیه پسرها، نمونه های مناسبی از تبعیض های جنسیتی را به نمایش گذاشتند. اما حالا به شدت از مسابقه ای که باید در آن مانند دخترها لباس بپوشند ترسیده اند، اما چرا دخترها مثل آنها نمی ترسند؟ما فهمیدیم که حس همدردی دخترها از سن 3 و یا 4 ماهگی شروع به توسعه یافتن می کند و اینکه توانایی آنها در برقراری ارتباط و صحبت کردن بهتر از پسرهای 5 ساله است. اما پسرها ذاتا ریسک پذیر تر هستند و در آزمایش های ” آگاهی های فضایی ” از دخترها بهتر کار می کنند. آیا دخترها و پسرها می توانند برای حل کردن معمای فرش جادویی از مهارت های یکدیگر کمک بگیرند؟ و آیا می توانند با همکاری هم در آشپزخانه یک آبمیوه خوشمزه درست کنند؟(الیور) و (اسکار) بر سر وسایل آرایشی، ساخت و ساز و توپ بازی با هم دوست شدند، حالا (نائومی) عاشق (الیور) می شود و آنها خیلی زود متوجه می شوند که بودن دو نفر در کنار هم لذت بخش است اما اضافه شدن نفر سوم کار را خراب می کند و اینکه خشم دوست صمیمی می تواند هر رابطه ای را خراب کند.در نهایت، این هفته یک چاه جادویی در باغ پدیدار شد و جادو فضای مهمانی آخر هفته را در بر گرفت، اما به نظر می آید که آرزوی (ایوا) برای برگشتن چشمه شکلات برآورده نشده.یا شده؟ . . .
 

فصل دوم

قسمت 4 : در این قسمت، نشان می‌دهیم که بچه‌های 5 ساله چطور یاد می‌گیرند ریسک را شناسایی و با آن کنار آیند. ناتان که عاشق ریاضی است و در آن استعداد زیادی هم دارد از همه چیز می‌ترسد و حتی بازی دزد و پلیس هم برای او تجربه وحشتناکی به حساب می‌آید. آیا دوست جدید و شجاع او، رالفی، می‌تواند شجاعت وجود او را برانگیزد؟ ناتان هنگامی که این فرصت را بدست می‌آورد تا یک رطیل را در دست بگیرد چه واکنشی نشان می‌دهد؟ دیزی، وقتی با چند تا از بچه‌های جدید مهدکودک روبرو می‌شود دچار مشکل می‌شود. آیا او می‌تواند ریسک دوستی‌های جدید را بپذیرد؟ جک و مایلا در زمین بازی از یکدیگر خوششان می‌آید، اما سوال اینجاست که بقیه بچه‌ها چه برداشتی از رابطه رمانتیک آنها می‌کنند؟

قسمت 5 : در برنامه این هفته، بچه‌های جدید باید تصمیم بگیرند که آیا تقلب کار خوبی است یا خیر. همچنین وقتی یکی از اعضای گروه اعتراف تکان‌دهنده‌ای می‌کند چکار باید بکنند؟ وقتی جعبه‌ای که پر از لباس‌های مختلف است از راه می رسد، طولی نمی‌کشد که دونالد ترامپ در مهدکودک ظاهر می‌شود، اما نظر بچه‌ها راجع به قدرتمندترین مرد دنیا چیست؟ وقتی تفرقه و بحث و جدل در زمین بازی بالا می‌گیرد، کدامیک از بچه‌های 5 ساله می‌تواند گروه را دوباره متحد کند؟
 

قسمت 6 : این هفته، بچه‌ها این فرصت را دارند که قدرت را به دست گیرند، اما باید انتخاب کنند که چه نوع رهبری باشند؟ دختر جدید، سیه‌نا، به خوبی می‌داند که رئیس بودن یعنی چه، اما بقیه بچه‌ها چه عکس‌العملی در مقابل روش جدی او نشان می‌دهند؟ در مهدکودک یک بازی برگزار می‌شود و در یک رقابت هیجان‌انگیز در مدیریت سگ‌ها، آیا لوک و الا می‌توانند با همکاری هم موفق شوند؟ و وقتی نوبت آن می‌رسد که بچه‌ها بهترین رهبر را انتخاب کنند، به چه کسی رای می‌دهند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *