قسمت 1 – Build a Bear : «شارون جان» مدیرعامل و رییس شرکت «Build-A-Bear Workshop» به طور نامحسوس و ناشناس وارد شرکت خودش میشود. این شرکت در سال ۱۹۹۷ توسط «ماکسین کلارک» تاسیس شد. پس از یک دهه موفقیت، از سال ۲۰۰۸ و در پی بحران اقتصادی، سود این شرکت کاهش پیدا کرد تا اینکه در سال ۲۰۱۳ «شارون» به این شرکت ملحق شد. در طول سه سال گذشته «شارون» با اجرای طرحهای جدید تلاش کرده این شرکت را مدرنیزه کند. از انجا که مدیرعامل جدید تغییرات زیادی در این برند ایجاد کرده حالا میخواهد به طور نامحسوس از آن بازدید کند تا ببیند این تغییرات در فروشگاههای مختلف چه تاثیراتی گذاشته است.
مهم ترین لحظه های این قسمت:
رییس متوجه میشود بین شعبههای فروشگاه در مناطق مختلف هماهنگی وجود ندارد.
«شارون» متوجه می شود دستیار یکی از مدیران هنگام آموزش کارمندان جدید، ضوابط و مقررات شرکت را رعایت نمیکند.
«شارون» متوجه می شود که کارکنان شرکت مهمترین سرمایه او و قلب شرکت هستند.
قسمت 2 – Mayor of Gary : «کرن فریمن-ویلسون»، شهردار «گری»، ایندیانا، به طور نامحسوس و ناشناس وارد شهر میشود. او پنج سال است که شهردار این شهر است و اولین شهردار زن آفریقایی-آمریکایی است که در این ایالت به عنوان شهردار انتخاب شده است.
شهر «گری» در سال ۱۹۰۶ بنا شد و زمانی به عنوان پایتخت فولاد «میدوست» شناخته میشد. شهر«گری» همچنین زادگاه «جکسون فایو» است و در آن موسیقی بسیار رواج دارد.
«گری» در همین شهر به دنیا آمده و بزرگ شده. او شاهد رشد صنعت فولاد و در مقابل آن همچنین شاهد کاهش جمعیت و رشد اقتصادی در این شهر بوده است. با توجه به زیانهای اقتصادی اخیر، بیکاری و جرم در این شهر افزایش پیدا کرده است.
از آنجا که این شهردار دوره دوم خودش را تجربه می کند تصمیم گرفته به طور نامحسوس و ناشناس وارد شهر شود تا اوضاع و مشکلات را از نزدیک بررسی کند.
مهمترین لحظههای این قسمت:
رییس (شهردار) با کارمندی دیدار میکند که از نحوهی ادارهی شهر راضی نیست.
«گری» متوجه میشود تعدادی از کارمندان تجهیزات ضروری و مورد نیاز را در اختیار ندارند.
«گری» متوجه میشود باارزشترین دارایی این شهر کارمندان آن هستند.
قسمت 3 – New York & Co :در این قسمت «گرگ اسکات» مدیر عامل شرکت «New York & Co» به طور ناشناس وارد شرکت خودش میشود. «گرگ» در سال ۲۰۱۰ به این شرکت ملحق شد و با خودش ۳۰ سال تجربه در زمینهی طراحی و مد را وارد این شرکت کرد.
این شرکت در سال ۱۹۱۸ تاسیس شده و نام اصلی آن «Lerner Shops» بوده که یکی از اولین فروشگاههای زنانه در «منهتن» محسوب میشود. البته بعد از آن این فروشگاه به ۴۰۰ نقطه در سراسر آمریکا گسترش پیدا کرد. در سال ۲۰۱۶ این شرکت با بحران مالی روبرو شدو حالا رییس یک هدف کاملا مشخص دارد: اینکه شرکت را به یک شرکت کاملا سودده تبدیل کند. او برای این هدف تصمیم گرفته تا به طور ناشناس وارد شرکت شود تا با برخی از مشکلات آن از نزدیک آشنا شود.
مهمترین لحظههای این قسمت:
رییس با کارمندی دیدار میکند که میگوید لباس فرم مردان چندان مناسب نیست.
رییس متوجه می شود در تمام بخش ها باید دوره های آموزشی بیشتری برای کارکنان برگزار کند تا آنها بتوانند در کارهایشان بیشتر موفق باشند که این موضوع باعث موفقیت بیشتر کمپانی خواهد بود.
قسمت 4 – Painting with a twist : این هفته «رنه مالونی»، بنیانگذار شرکت «Painting with a Twist» به طور ناشناس وارد شرکت خود میشود. او این کمپانی را همراه با «کتی دینو» در سال ۲۰۰۵، و پس از توفند «کاترینا»، این شرکت را تاسیس کرد.
با آنکه آنها پیش از این تجربهی زیادی در کسب و کار نداشتند، اما موفق شدند شعبههای جدیدی در سراسر آمریکا ایجاد کنند و در حال حاضر ۳۰۰ استودیو در ۳۶ ایالت آمریکا دارند و این سودآوری این شرکت سالانه ۴۵ میلیون دلار است. رییس میخواهد بهطور ناشناس وارد شرکت شود تا مطمئن شود مانعی برای توسعهی و رشد کمپانی وجود ندارد.
قسمت 5 – Advanta clean : «جف دوردان» بنیانگذار و مدیرعامل شرکت «AdvantaClean» به طور ناشناس وارد کمپانی خودش میشود. این شرکت که در سال ۱۹۹۴ تاسیس شد ارائه دهنده خدمات قراردادی بهداشتی و زیستمحیطی است مانند: از بین بردن قارچ، تعمیرات خسارتهای ناشی از آب، و خدمات محافظت از خانه است. این شرکت در حال حاضر ۲۲۵ شعبه در سراسر آمریکا (در ۵۰ ایالت) دارد و سود سالانهی آن بالغ بر ۵۰ میلیون دلار است. «جف» میخواهد به طور ناشناس به شعبههای مختلف شرکت سر بزند تا مطمئن شود، همهی آنها مطابق استانداردهای شرکت کار میکنند.
مهمترین لحظه های این قسمت:
رییس متوجه میشود در محل کار تکنسینها خطراتی وجود دارد.
یکی از کارمندها ممکن است هویت رییس را تشخیص دهد.
و سرانجام رییس متوجه میشود که کارکنان نمونهای در شرکت او مشغول به کار هستند.
قسمت 6 – Coffee bean & Tea Leaf : این هفته «جان فولر» مدیرعامل «Coffee Bean and Tea Leaf» برای بار دوم به طور ناشناس از کمپانی خودش بازدید میکند. او که پیش از این مدیرعامل شرکت «Johnny Rockets» بوده، شش سال پیش هم به طور نامحسوس از شرکت خودش بازدید کرده و پس از آن تغییرات زیادی در کمپانی به وجود آورده بود. این شرکت یکی از بزرگترین فروشگاههای زنجیرهای قهوه در جهان است که بیش از ۱۰۰۰ شعبه دارد و ۱۵۰۰۰ نفر برای ان کار میکنند. سود سالانهی این شرکت بالای ۵۰۰ میلیون دلار است. این شرکت ۵۰ سال سابقه دارد و اگر بخواهد برای ۵۰ سال دیگر هم به فعالیت خودش ادامه بدهد باید بتواند همچنان با رقبایش به خوبی رقابت کند. «جان» باید به طور ناشناس از شرکت بازدید کند تا از نزدیک شاهد این باشد که آیا شعبههای مختلف بازدهی خوبی دارند یا خیر، تا بتواند با برنامهریزی درست، موفقیت کمپانی در آینده را تضمین کند.
مهمترین لحظههای این قسمت:
رییس متوجه میشود که برخی سیستمهای شرکت بازدهی خوبی ندارند و بینظم است.
یکی از کارمندان هویت رییس را تشخیص میدهد.
رییس متوجه میشود که کارمندان شرکت، در حقیقت کلید موفقیت آن هستند.
قسمت 7 – TacoBueno : این هفته «مایک روبر»، مدیرعامل و رییس شرکت «Taco Bueno» به طور نامحسوس از کمپانی خودش بازدید میکند. این شرکت تولیدکنندهی غذاهای «تکس-مکس» است که در ۱۷۸ فروشگاه زنجیرهای آن در ۷ ایالت آمریکا عرضه میشود و سود سالانهی آن بالغ بر دویست میلیون دلار است. «مایک» در سال ۲۰۱۳ وارد این شرکت شده است و بعد از یک سال به عنوان مدیرعامل شرکت انتخاب شده. او تلاش کرده تا تعداد رستورانهای شرکت را دو برابر کند و برای همین هم حالا میخواهد به طور ناشناس از آنها بازدید کند تا مطئن شود همهی کارها طبق برنامه و بهخوبی پیش میرود.
قسمت 8 – Associa : این هفته «جان کارونا»، بنیانگذار و مدیر «Associa» به طور ناشناس از شرکت خودش بازدید میکند. او در سن ۲۲ سالگی این شرکت را با یک وام ۲۵۰۰ دلاری، افتتاح کرد و حالا این شرکت به یکی از شرکتهای پیشروی جهان در زمینهی خانه و مسکن تبدیل شده. در حال حاضر بیشتر از ده هزار نفر برای این شرکت کار میکنند. رییس برای باقی ماندن در بازار، تکنولوژی جدیدی را وارد شرکت کرده که برای اطمینان از آن، باید به طور ناشناس وارد شرکت شود تا از نزدیک متوجه شود که برخورد کارکنان و مشتریان با تغییرات انجام شده، چیست.
مهمترین لحظههای این قسمت:
رییس متوجه میشود که کار بخش خدمات مشتریان به هیچ وجه آنطور که به نظر میرسد آسان نیست.
«جان» متوجه موارد نقص ایمنی میشود.
«جان» متوجه میشود برای اینکه کارکنان بتوانند کارهایشان را با بازدهی بالاتر انجام دهند، باید حمایتهای بیشتری انجام دهد.