در شهری که در آن، توریستها و خرسها با هم برخورد میکنند، حفظ آرامش به عهدهی نجواگر خرسها است.
در این قسمت، بزرگترین خرسهای سیاه به شهر حملهور میشوند. این خرسهای بزرگ مثل ماشینهایی مکانیکی، بیوقفه غذا خورده، بهترین سکونتگاهها و مناطق مناسب برای پیدا کردن غذا را از آن خود کرده و از طرف خرسهای کوچکتر مورد احترام قرار میگیرند. اما حتی این خرسها هم باید به یکی از ساکنین شهر که در مقابلشان میایستد احترام بگذارند: نجواگر خرسها، استیو سیرلز. با هجوم هزاران توریست به شهر، سر استیو شلوغ میشود. استیو باید کاری کند که انسانها و خرسها در صلح و آرامش در کنار هم زندگی کنند. اما این کار سادهای نیست چرا که حتی وقتی خرسی بزرگ رفتاری دوستانه دارد، اندازهی بزرگش کافی است تا کسانی که با خرس مواجه میشوند را به وحشت بیندازد.
استیو در این فصل، چند خرس محبوب دارد. بیشتر این خرسها آنقدر عمر کردهاند تا در سالهای گذشته، درسهایی که استیو به آنها داده را فرا بگیرند. اما هر چند وقت یکبار، یک خرس در مقابل استیو میایستد یا برای کسب برتری با او مبارزه میکند. در این صورت، حتی یک حرکت اشتباه میتواند جان استیو را به خطر بیندازد. استیو در گشتهای روزانهی خود با خرسی روبرو میشود که باید از محلی نامناسب که برای خوابیدن انتخاب کرده، تخلیه شود. خرس دیگری نیز در نزدیکی یک جشنوارهی هنری در یک مجرای سرپوشیدهی آب مخفی شده. استیو در مواجهه با خرسی که به شدت مجروح شده مجبور به گرفتن تصمیمی دردناک میشود. استیو همچنین به شکلی غافلگیرکننده با خرسی مواجه میشود که از مدتها پیش یکی از خرسهای محبوب او بوده. در همین حال، استیو خرس غولپیکری که در زیر یک خانه خوابیده را عصبانی کرده و با یکی از خطرناکترین پیشبینیهای خود روبرو میشود.