بررسی سرگذشت کاپیتان ویلیام کید ابعاد تازهای از داستان واقعی این مرد را فاش میسازد. کید، این تاجر زیرک، اهل مطالعه و آبرومند که ساکن نیویورک است از سوی ویلیام سوم پادشاه انگلستان ماموریت میابد تا دست به عملیاتی ویژه بزند، عملیات شکار دزددریایی. اما شورش در عرشهکشتی کید و برخی مشکلات دیگر دستبهدست هم دادند تا اساساً او از مسیر و هدف اصلیاش فاصله بگیرد.
کید که یک آدم عملگراست، انتخاب خود را کرده و از یک شکارچی به شکار مبدل میشود و در نتیجه همین امر آوازهاش به عنوان یک دزددریایی عالمگیر میشود. سالیان سال، کید نقش عوض میکند. او در اصل نقش یک جاسوس دوجانبه را در عرصه دزدی دریایی بهعهده دارد، جاسوسی که مدام در مرز باریک میان عمل به قانون و قانون گریزی در پهنه دریاها گام برمیدارد.
سرانجام کید به جرم دزدی دریایی و قتل نفس به دارمجازات آویخته میشود، جرمی که معلوم نیست انجام دادهباشد. صرفنظر از همه این موارد، سلطنت میخواست از او درس عبرتی بسازد برای کسانی که ممکن بود بخواهند جسارت کرده و دامن کار کورسری حکومتی را آغشته به لکه ننگ دزدی دریایی کنند.
کاپیتان کید سرمشق خوبی برای این عبرتآموزی بود. از این داستان همچنین درمیابیم که چگونه اسطورهها اغلب تاریخساز میشوند، مگر آنکه آن اسطوره در محکمه تاریخ بازجویی شود.